loading...
DL center
آخرین ارسال های انجمن
sam بازدید : 91 یکشنبه 14 خرداد 1391 نظرات (0)

روزی به رهی مرا گذر بود

خوابیده به ره جناب خر بود

از خر تو نگو که چون گهر بود

چون صاحب دانش و هنر بود

گفتم که جناب در چه حالی؟

فرمود که وضع باشد عالی

گفتم که بیا خری رها کن

آدم شو و بعد از این صفاکن

گفتا که برو مرا رها کن

زخم تن خویش را دوا کن

خر صاحب عقل و هوش باشد

دور از عمل وحوش باشد

نه ظلم به دیگری نمودیم

نه اهل ریا و مکر بودیم

راضی چو به رزق خویش بودیم

از سفرۀ کس نان نه ربودیم

دیدی تو خری کشد خری را؟

یا آنکه برد ز تن سری را؟

دیدی تو خری که کم فروشد ؟

یا بهر فریب خلق کوشد ؟

دیدی تو خری که رشوه خوار است؟

یا بر خر دیگری سوار است؟

دیدی تو خری شکسته پیمان؟

یا آنکه ز دیگری برد نان؟

دیدی تو خری حریف جوید؟

یا مرده و زنده باد گوید؟

دیدی تو خری که در زمانه

خرهای دیگر پیش روانه؟

یا آنکه خری ز روی تزویر

خرهای دیگر کشد به زنجیر؟

هرگز تو شنیده ای که یک خر

با زور و فریب گشته سرور؟

خر دور ز قیل و قال باشد

نارو زدنش محال باشد

خر معدن معرفت کمال است

غیر از خریت ز خر محال است

تزویر و ریا و مکر و حیله

منسوخ شدست در طویله

دیدم سخنش همه متین است

فرمایش او همه یقین است

گفتم که ز آدمی سری تو

هرچند به دید ما خری تو

بنشستم و آرزو نمودم

بر خالق خویش رو نمودم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما این سایت چگونه است؟
    نظر شما راجع به قالب وبلاگ چیست؟
    آیا برای وبلاگ چت روم اختصاصی ایجاد شود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 202
  • کل نظرات : 58
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 62
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 162
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 186
  • بازدید ماه : 337
  • بازدید سال : 1,950
  • بازدید کلی : 83,425
  • کدهای اختصاصی

    قالب وبلاگ